سلام بچه های بیان
ببخشید این چند وقت نیومدم
دلم براتون یه ذره شده بود
امتحانا که تموم شد خدا کارنامه رو به خیر کنه....
دقت کردم از وقتی دارم رمان مینویسم شعر گفتنم کم شده به همین دلیل رمان رو متوقف کردم تا یه شعر درست و حسابی بگم بعد دوباره رمان رو شروع کنم
وای تو این چن روز خیلی اتفاقا پیش اومد:)....
سلفی در مدرسه
عکس گرفتن از معلم
پیام دادن به معلم وسط کلاس
و...
فک کنم کلم باد کرده:)
یکی از بچه ها ارگ خریده استعدادم داره بهش گفتم گفته برا شعرات آهنگ میسازم...دعا کنید موفق بشیم
اشعار دلم گرفته و خدا... و شعر شب های خسته دل برای ساخت آهنگ به دوستم عماد شفیعی داده خواهد شد.....
زود برمیگردم....بای