قسمت پنجم سرگذشت من
جمعه, ۲۲ مرداد ۱۳۹۵، ۱۰:۱۰ ق.ظ
قسمت پنجم
خب یکی از بهترین 13 به در های عمر خسته دل مال سال93بود
کوه بیابون بارون همه بی سرو سامون
ای بابا
اینجام نمیتونم بی قافیه کار کنم D:
تو آخرین روزای عید نوروز
هوای سردو کمی هم میاد سوز
ابرا تو آسمون میانو میرن
ابرای مشکوکی که از آب سیرن
صبحونه با نون داغو تازه
صدای قلبم مثل صدای سازه
نزیکای ظهر و هوای عالی
به کوه میریم همین اول سالی
موقع برگشت بود عموی من گفت
بارون بیاد نمی ارزه اینجا مفت
موقع سیخ کردن جوجه ها بود
بارون گرفت راه افتاد اونجا یک رود
جمع کردیم و بندو بساطو بستیم
جمع کردیمو توی خونم نشتیم
گفتیم و خندیدیم چه حسو حالی
هوای خسته دل چه خوبو عالی
عجب روزی بود
خعلی خوش گذشت خععععععععلی
اصلا وصف ناپذیر
(قسمت بعد:نوروز94)
- ۹۵/۰۵/۲۲