دفتر خاطرات

خاطرات من در قالب شعر،نوشته و داستان

دفتر خاطرات

خاطرات من در قالب شعر،نوشته و داستان

سلام

به محل درد دل های خسته دل خوش اومدید

اینجا مکانی برا نشر اشعار و نوشته های منه

ممنون که اینجا رو برای بازدید انتخاب کردید


اینستاگرام بنده:amini_originalpage

آخرین مطالب

۱۱ مطلب در تیر ۱۳۹۵ ثبت شده است

۳۱
تیر

(توضیح مختصر:رپ فارسی به شکلی از موسیقی رپ گفته می‌شود که به زبان فارسی خوانده می‌شود. این سبک موسیقی اگر چه عمدتاً متأثر از سبک رپآمریکایی است، اما تمام ویژگی‌های آن را ندارد و برخی خصوصیات آن در رپ آمریکا وجود ندارد. رپ فارسی در اواخر دههٔ ۱۳۷۰ خورشیدی در ایران شکل گرفته و خواننده‌های زیادی به طور زیر زمینی و غیر مجاز در این سبک فعال هستند. در ایران رپکن ها از رپ برای اعتراض به مشگلات اجتماعی ، سیاسی ، فرهنگی و غیره استفاده می‌کنند ولی رپ در موارد بسیار دیگری نیز در ایران خوانده می‌شود. رپ در واقع یک نوع موسیقی اعتراض‌آمیز خیابانی است. این موسیقی از پیش پا افتاده‌ترین، سهل‌ترین و خیابانی‌ترین کلمات استفاده می‌کند، بدون این که از حیث ادبی بتوان این نوع استفاده را نقد کرد. در نوشتن متن ترانه‌های رپ، هیچ الزامی برای رعایت قوانین ادبی وجود ندارد. موسیقی رپ به موضوعاتی از جمله: اختلاف طبقاتی، ریاکاری، دعواهای خیابانی، فرهنگ غالب جهانی و همچنین بحران‌های سیاسی می‌پردازد. کلام آن اگرچه قافیه‌هایی ضعیف دارد و در نگاه بسیاری شعر ناب به حساب نمی‌آید، اما با همین سادگی و بی پیرایگی خود می‌کوشد معنایی دیگر از زندگی اجتماعی را به ما یادآوری کند، که بعدی از زندگی مردم کوچه و خیابان است. به نحوی می‌توان گفت چارچوب تعیین شدهٔ موسیقی را که دارای قوانین سخت و مشخص است را خرد می‌کند تا موسیقی در دسترس عامی‌ترین افراد جامعه قرار گیرد.)


وقتی تمام آرزو هات تو مشت باشه
 و
گرگ آموزش پرورش گشنه باشه
وقتی
میبینی نشونی از اسلام تو دولت نیست
و
تویه خرابکاری گرفتن نمره ی بیست
وقتی
کثافت از سر فانی میباره و با طرحش
گند زده به هر چی درسه و ورزش
نمی خواستم
کار شعرم به اینجا بکشه
ولی
کسی رو کاره که نمیتونه
 دماغشو بالا بکشه
ایول داری بابا دسخوش
دست سگارو بستی تو از پشت
هیچم زیاده روی نشد اینجا
تازه نگفتم از
حقوق میلیادیه رفقیق جینگا
پای این شعر انتقاد میشه رد
همون کاری که
کیلید ساز چاره کرد
آره تو صد روز مشکلاتو حل کرد
سه سال گذشت
آره جون خودش غلط کرد
هر چی رفت عدالتش گم شد
کلیدت
به قفل ما نمیخوره گم شو
شاید دیگه اینجا بشه فیلتر
ولی شما بدونید
این یارو نسبت داره با هیتلر
تو اگه مردی وزیراتو جمع کن
برو
واسه سخنرانی هی دروغ جمع کن
آهای ایران بنی صدرو یادتونه
این یارو هس اینم با اونه
شاید تا الان
هیچی از سیاست ننوشتم
ولی حالا
این قلمه توی مشتم
همه ایران بدون
من کلید سازو با نفرینام کشتم


  • محمد حسین امینی
۲۹
تیر
در باب گناه سخت پشیمان شده ایم
شهوت زده ایم و سخت حیران شده ایم
هشدار تو ای الان،باید جدی گردد
وای ازآن روز که نا مسلمان شده ایم




  • محمد حسین امینی
۲۷
تیر

"قسمت اول"


(شما تو این قسمت مقدمه ای از سر گذشت من پیدا میکنید تا از این به بعد در قسمت های بعدی به داستان ها برسیم)


داستان از روز دهم اردیبهشت سال 1380 شروع شد

روزی که من به دنیا اومدم و قرار شد از اتفاق های عجیب قریب دنیا تجربه به دست بیارم و یجورایی گلیم خودمو از آب بکشم بیرون


به نام خداوند جان و خرد

کزین برتر اندیشه بر نگذرد

که من پا نهادم در این زندگی

چه باید کرد اینجا به جز بندگی


داستان زندگیم طوری بود که به فردا اهمیت نمیدادم و فردا رو خود خدا مینوشت منم بازیگر

به هیچ وجه نه آرزوی آنچنانی داشتیم نه شغلی برا آینده انتخاب کرده بودم زندیگیم میگذشت

خب ما معمولا به لطف بابای خوبم به مسافرت های زیادی میریم


دریغا که داستان من تَه نداشت

ولی این خدا بود که داستان نگاشت

عمر من روز به روز در گذشت

من برفتم بر لب کارونو رشت

در سراسر عمر من پاینده بود

حیف گذشت فرصت من زودِزود


تا هشت سالگی که کاملا بچه بودم و صفر کیلومتر(چیز زیادیم یادم نمیاد که بخوام داستانش کنم)

اما تو هشت سالگی اولین اتفاق از چند اتفاق مهم تو زندگیم افتاد اونم تولد خواهرم بود که تو قسمت بعدی داستان کاملا بهش میپردازیم


تا نرسیدم به هشت سالگی 

عمرم بگذشت رفت پی بچگی

در همین اثنا خداوند لطف کرد

پاک کرد روی من را ز گرد

خواهری خوب و توانا هدیه داد

خواهری مثل خودم از قوم ماد

در هر کار خدا حکمت نهایت باشد

خسته دل برای خود نَشیند؛پاشَد


فک کنم کاملا متوجه شدید این قسمت برای چی بود

پس مارو با نظراتون یاری کنید تا قسمت های بعدی بهتر باشه




(قسمت بعدی:تولد خواهرم بهمن سال 1388)

  • محمد حسین امینی
۲۷
تیر

سلام سلام

برای ادامه شعر ها میخوام سرگذشت خودمو تو قالب نظم و نثر مثل شاهنامه در بیارم


قسمت اول تا دقایق دیگه پست میشه 

قسمت اول کاملا مقدمس و داستان های زندگیم از قسمت دوم شروع میشه


با نظراتتون ما رو یاری کنید

  • محمد حسین امینی
۲۵
تیر

اومدم بگم از اون خدا

نمیشیم ما دِیقه ای ازش جدا

بگم از رحیمی و سخاوتش

از ماچی میخوادخدا نهایتش

هیچی ازما نمیخواد پا نعمتاش

فقط آشتی بکنید شما باهاش

من درددل کردم باهاش یادتونه

خدا جواب داد سریع با یدونه

اتفاق خوب نبود این نزدیکا

آشتی کن با خوبیه خوبِ خدا


خودمم جای خدا بودم جوابمو نمیدادم

خدای من عظیمه و منو ببین چقد سادَم

خدا جون خسته دلم تو شاد شادم میکنی

یکمی بیشتر بهم لطف و نگاهم میکنی؟

میدونم زیادیمه گوشه ی چشم تو ولی

شما با گوشه ی چشم منم میگم یه یاعلی

  • محمد حسین امینی
۲۴
تیر

یکی تو زندگیمه همه کاره

کار رقیبا همگی نداره چاره

میدونه خسته دلیم واسه چیه

دیگه صدام درنمیاد از این ریه

خدا به غیر تو کیه بالاسرِمن

بیا ببین خداجونم چشم ترمن

به غیر تو کسی معنی نداره

تو ماه دادی به شب که تاره

ای خدا برس به داد خسته دل

برس به داد این منه شکسته دل

  • محمد حسین امینی
۲۰
تیر

امام رضا پسر خالم مریضه

پسرخالم خیلی واسم عزیزه

دلم برای سلامتیت میکوبه

بگی برام حال منم چه خوبه

یا ابوالفضل بیا داد دلم رس

لطف توشامل میشه برای هرکس

خسته دل بودن من تازه نیست

دردسرا برای من میشه لیست

  • محمد حسین امینی
۱۵
تیر

شما خوب میدونی ازت چی میخوام

تو هر لحظه میخوام به مشهد بیام

حالا که اومدم نگاهی بکن

به من زل بزن نامیدم نکن

چقد زود گذشت مهمونی پیش تو

من از عشق میگم آخرش میشه تو

دلم تنگه و میشه آقا برات 

دیگه خسته شدم میوفتم به پات

"خسته دل" در حرمت بی تاب است

تو مِی ناب منی نخورده هم میکنه مست

  • محمد حسین امینی
۱۳
تیر

نام پایانی من برای تخلص انتخاب شد

"خسته دل"

در دو شعر قبلی هم ازش استفاده شد

  • محمد حسین امینی
۱۳
تیر

روزای من یکی یکی گذر کرد

خوشی رو تو نگاه من بدر کرد

دلم تنگه واسه اون روزای توپ

پای دیگ آشو خوردن یک سوپ

دلم تنگه واسه اون عید نوروز

که با هم بازی کردیم اندکی دوز

دیگه که میبینم اوضام خرابه

خوشی تو زندگیم مثل سرابه

این شعر منو رو اهل دلان میفهمند

آنها و من و خسته دلان میفهمند

دوری من با تو زیادتر میشه

این دل من میشکنه مثل شیشه

  • محمد حسین امینی