منتظر (دعا کنید)(شعر نو)
سلام
دلم میخواد بعد خوندن این متن برید و برای همه اونایی که روی تخت بیمارستان خوابیدن دعا کنید
عصر تاسوعا علیرضا صادقی هم کلاسی من و تنها دلیل خنده های میان درسی تو کلاسای کسل کننده با موتور تا دم مرگ رفت و جای سالمی تو بدنش نموند
فوتبالش خیلی خوب بود و دیروز که ورزش داشتیم تو سالن جاش خیلی خالی بود
ویژه التماس دعا...
عصر تاسوعا بود
همه مشکین پوشند
بهر رسیدن به هدف میکوشند
گاه چشم بسته شود
چشم بر عَجَبِ خلقت و خو باز شود
دل بر داغ "علی" داغ شود میجوشد
این دلم بهر آرامش خویش میکوشد
نه نشد
نه نشد جسم کلاس سرد شده
روح آن رفته و بی رنگ شده
در کلاس بغض عجبی بر پاست
ای خدا صادقی ما کجاست؟
در کلاس درس خندان ولی
دلش پر بود از داغ زندگی
در دلم بر پا شده امشب
شور دیگری بر پا
عاجزم ز درک تو
درد پا و مغز تو
در بدن نداری یک
استخوان عالی تو
ای علی امتحان خداست
سربلند و باعزت
منتظر برای دیدارت
روز ها را میشمارم
منتظر...برای دیدارت
هی...
منتظر...منتظر...برای دیدارت
به عنوان اولین شعر نو ببخشید خوب در نیومده
- ۹۵/۰۷/۲۸