شعر شب های خسته دل+خبر مهم
من هیچی نمیگم اول شعرو بخونین
.
.
.
.
دوباره شب شد و من،دوباره بی قرارم
چون که دوباره هستم،اما تورا ندارم
من از خوشی تو دنیا،هواره بی نصیبم
در خم و پیچ قصه،دنبال یک بهارم
هر شب برای من باز،طول و دراز باشد
وقتی که با شروعش،باران اشک ببارم
دنیا تمام حرفم،این است که جان درآمد
دارم هوای یارم،کز او چه بی قرارم
ای زندگی چه کردی،با خسته دل هم اکنون
من طاقت مصیبت،تا پای جان ندارم
"شاید خبر نداری،در دل چه ها کشیدم
من مورد هجومِ،شمشیر روزگارم"
اول این که این بیت آخریه مال خودم نیس مال پسر عممه
از شما پنهان نباشد قافیه دزدی هم کردم
از شما پنهان نباشد یکی به پسرخاله مامانم گفت تو خونواده ی شما کسی هست که شعر نگه؟!؟ :)
دوم این که امشب(اگر خدا بخواهد)قسمت آخر مجموعه اول سرنوشت من رو میزارم که زیرش یه سوپرایز مهمه
خودم که طاقت ندارم شب بشه:)
شاید زودتر گذاشتم:)
جدیدا خیلی پر حرف شدما:)
منتظرتونم...
- ۹۵/۰۶/۰۲